مردمشناسی و مسكونی سازی فضا
مريم فخيمی: از زمان آغاز عصر فضا، بشر به دنبال تسخير و مسكونی سازی فضا بوده و تمام رشتههاي علمي مرتبط با دانش فضايي در پي حل چالشهاي پيش روي اكتشافات فضايي هستند تا بتوانند راه بشر را در دستيابي به فضا هموار كنند. اين تلاشها براي شناسايي مشكلات و ارائه راهحل براي مسكوني سازي ماه، مريخ و يا هر مكان ديگري در فضا است. در اين ميان، دانش مردمشناسي در مركز اين مطالعات قرار گرفته و از اهميت بالايي برخوردار است. بدون داشتن دانش كافي درباره رفتارهاي انساني و تعامل فرهنگي با جامعه و جهان، هرگونه تلاش براي تسخير فضا محكوم به شكست است. در اين مقاله با برخي از مهمترين جنبههاي مردمشناسي فرهنگي كه ممكن است باعث موفقيت انسان در مسكونيسازي دنياهاي خارج از زمين شود آشنا ميشويد.
نياز به حس تعلق اجتماعي
انسان در طول حيات خود و همانند ساير حيوانات تمايل به تشكيل قبيله، جامعه و اتحاد داشته است. در دوران باستان (از آغاز تا انقراض امپراطوري روم غربي در 476 ميلادي) و حتي پيش از آن، بشر فطرتا در پي تشكيل قبيله و طايفه بود. تشكيل قبيله از يك سو منجر به ايجاد حس غرور و عظمت شده و از سوي ديگر امنيت مردمان آن قبليه را در برابر تهاجم رقبا افزايش ميداد. تشكيل قبايل باعث شد مردم داراي هويت شده، خطرات و بينظميها كاهش يابند. با گذشت قرنهاي طولاني از آن دوران، فطرت بشر هنوز تغيير نكرده است. از لحاظ روانشناسي، انسان مدرن همچون انسان در دوران باستان تمايل به تشكيل جامعه دارد. به گفته ادوارد ويلسون زيستشناس بزرگ آمريكا و بنيانگذار علم زيستجامعهشناسي، اين گروه جديد از انسانها در واقع ادامه نسل همان انسانهاي اوليه هستند.
كلوني بشري در مكاني دور از زمين، گروهي مدرن خواهد بود كه افراد آن براي تضمين بقاي جامعه و آينده خود نيازمند همكاري در يك جهان خشن هستند. مهاجران در اين دنياي جديد بايد از لحاظ رواني به آن حس تعلق داشته باشند، در غير اينصورت دچار افسردگي و جدايي عاطفي از كلوني ميشوند كه اين امر، عملكرد افراد را تحت تاثير قرار داده منجر به اختلال در جامعه جديد خواهد شد.
برخلاف آنچه كه در فيلمهاي علمي تخيلي ميبينيم، سكونتگاههاي فضايي محلي براي كارهاي مستقل يا تصميمات شجاعانه نيست، اگرچه شجاعت و تصيمگيريهاي انفرادي ضروري است اما هيچ زن يا مرد قهرماني نميتواند به تنهايي و در دراز مدت مسئوليتهاي سكونت در جهاني خارج از زمين را بر عهده گيرد. همكاري تك تك اعضا اين كلوني براي ادامه حيات و موفقيت ماموريت مهم است، همچنين اينکه بتوان در فضای بیرونی زمين شرايط عاطفي، اجتماعي و روحي يك گروه را ثابت و سالم نگه داشت حائز اهميت است. از اين رو انتخاب افرادي كه بتوانند از لحاظ ذهني و فرهنگي قادر و مايل به شركت در كار گروهي باشند نيازمند دقت و توجه ويژهاي است.
مردمشناسان فرهنگي معتقدند در برخي فرهنگها مردم به رفتارهاي فردگرايانه گرايش بيشتري دارند كه اين موضوع به ضرر زندگي در يك زيستگاه فرازميني است. اگر اعضا كلوني از فرهنگي كه علاقمند به مشاركت گروهي است انتخاب شوند و همچنين عناصرقومي، سياسي و اجتماعي مشترك بين آنها ايجاد شود، آنگاه احتمال موفقيت اين كلوني و ايجاد حس تعلق اجتماعي در آن افزايش مييابد.
تراکم جمعيت در كلوني
در يك كلوني فضايي جديد، گروهي از مردم در يك زيستگاه محدود و بسته براي مدت طولاني زندگي خواهند كرد. چنين وضعيتي اگر توسط ساكنان آن درك نشود ممكن است اختلالات حاد رواني در پي داشته باشد كه اين موضوع زيستگاه جديد و ساكنان آن را در معرض خطر قرار ميدهد. مطالعات نشان ميدهد تراكم بالاي جمعيت تاثير بدي بر رفتار اجتماعي انسان دارد و منجر به كاهش رفتارهاي نوع دوستانه ميشود. همچنين به نظر ميرسد مكانهاي پرجمعيت دقت وعملكرد فرد را تضعيف مي كنند.
ازدحام جمعيت در يك كلوني فضايي ممكن است خطراتي براي سلامت ساكنان آن داشته باشد. مطالعات نشان ميدهد تراكم جمعيت موجب افزايش فشار خون و ترشح هورمونهاي استرسزا ميشود. استرس ايجاد شده در اثر ازدحام جمعيت ميتواند سيستم ايمني را تضعيف كند. از سوي ديگر ازدحام جمعيت ممكن است بهداشت جامعه را دچار مخاطرات جدي كند. همچنين زندگي در يك محيط بسته و محدود ميتواند امكان ابتلا به بيماريهاي واگيردار را افزايش دهد. بر اساس مطالعاتي مشخص شده است كه آمار ابتلا به بيماريهايي چون سرماخوردگي، آنفولانزا، آسم و اسهال (به ويژه در كودكان) در محيطهاي شلوغ بيشتر است. چنين اتفاقاتي ميتواند در سكونتگاههاي فضايي چون ماه يا مريخ نيز رخ دهد.
بنابراين براي حفظ تعادل بين فضاي موجود در زيستگاه و تراكم جمعيت بايد مراقبتهاي زيادي صورت پذيرد تا ازدحام جمعيت، ساكنين و زيستگاه را دچار خطر نكند، در غير اينصورت شانس موفقيت در ايجاد زيستگاههاي فضايي كاهش مييابد.
ترکيب قومي-اجتماعي كلوني
اكتشافات فضايي همواره پرهزينه بوده و است. ايجاد يك زيستگاه دائمي در فضا در نتيجه همكاريهاي مطلوب بينالمللي انجام خواهد گرفت. در حقيقت مشاركت بينالمللي امري لازم و اجتنابناپذير است.
هنگامي كه دولت ها وارد چنين پروژه عظيمي شوند اولين همكاري آنها فرستادن افرادي از ملتشان به اين كلوني است. شايد تنوع قومي بر روي زمين خوشايند باشد اما نتيجه اين موضوع در زيستگاههاي فرازميني متفاوت است.
مردم بر اساس وجود تفاهم بين خانوادهها، ملتها، مذاهب، نژاد، گروههاي قومي و غيره با هم ازدواج ميكنند. ناديده گرفتن رقابت آشكار و پنهان بين اقوام مختلف، ملتها و گروههاي مذهبي غير ممكن است. اين رقابت ناشي از گرايش فطري انسان به تمايز بين “ما” و “آنها” است. در زيستگاههاي فضايي از چنين گرايشهايي بايد دوري كرد.
اختلافات قومي يا سياسي بين تعداد زيادي از گروهها رايج است، اين موضوع در جهان سياسي امروز مورد پذيريش بسياري از فرهنگها و اجتماعات نيست اما وجود آن به طرز جسورانهاي انكار ميشود.
اين يك حقيقت است كه برخي از مليتها يا گروههاي اجتماعي نميتوانند به آساني با يكديگر تعامل داشته باشند و ترجيح ميدهند فاصله امني بينشان وجود داشته باشد. چنين رويكردي در زيستگاههاي فضايي توصيه نميشود. در يك زيستگاه بسته در ماه يا مريخ، رويارويي قومي، فرهنگي و سياسي ميتواند گاهي غيرسازنده و بيشتر مخرب باشد.
اگرچه ترسيم يك قاعده كلي و مطلق غيرممكن است و همواره استثناهايي وجود دارد، اما در كل، تركيب قومي و ملي ساكنين زيستگاه فضايي بايد به دقت انتخاب شود. در اينصورت احتمال هر نوع گروهبندي يا جدال بين ساكنين كاهش يافته و همبستگي و اتحاد كه بر اساس ميراث اجتماعي، قومي، مذهبي، تاريخي يا سياسي مشترك است افزايش مييابد. توجه دقيق در انتخاب افراد اجتماعي هماهنگ كه قرار است ساكنان يك زيستگاه فضايي باشند، شانس موفقيت در زيست پذير كردن يك جهان فرازميني را افزايش ميدهد.
كلوني فضايي و ظهور فرهنگهاي جديد
مقوله فرهنگ مجموعهاي از هويت و رفتارهاي فردي است، همچنين شامل اعتقادات مشترك، ارزشها و رفتارهاي افراد آن است. فرهنگ يك جامعه تعيين كننده چگونگي رفتارها و تصميمگيري افراد آن جامعه در هنگام مواجه با مشكلات است. در فرهنگ لغت وبستر در توصيف واژه فرهنگ چنين آمده است: باورهاي مرسوم، ساختارهاي اجتماعي و ويژگيهاي كلي دريك گروه نژادي، مذهبي يا اجتماعي.فرهنگ، راه مشترك زندگي و انديشه انسان است: جايي كه زندگي ميكند و متكي بر ميراث و تجربيات برگرفته از محل زندگي آن است. به عبارت سادهتر فرهنگ آن چيزي است که مردم با آن زندگي ميکنند و به وسيله آموزش، به نسل بعدي منتقل ميشود.
طي زندگي در يك زيستگاه فضايي، احتمال ايجاد يك فرهنگ جديد و متفاوت با فرهنگي كه مهاجران اوليه با خود به ماه يا مريخ بردهاند وجود دارد. فرهنگ مهاجران به فضا ممكن است با فرهنگ همتايان زمينيشان متفاوت باشد.
به منظور تعيين اينكه آيا يك فرهنگ فرازميني ايجاد ميشود يا نه، مردمشناسان آينده بايد عناصرمختلف فرهنگي چون ساختار خانواده، ارزشهاي اخلاقي جامعه، ميانگين توليدات اقتصادي، نحوه توزيع ثروت، باورهاي مذهبي، هويت و زبان را مطالعه كنند.
به طور خلاصه، هنگامي كه مهاجران فضايي در نگاه ساكنين زمين “آنها” ياد شوند نه “ما”، دراينصورت شاهد ظهوراولين فرهنگ فرازميني خواهيم بود كه توسط مهاجران زميني ايجاد شده است.
چگونگي تعامل بين فرهنگ فرازميني جديد با فرهنگ ساكنين زمين يا ساير زيستگاههاي فضايي سوال مهم ديگري است كه بايد مردمشناسان آينده درباره “دوران جديد فضايي” پاسخ دهند. درحاضر با اطمينان ميتوانيم بگوييم كه تاثير تبادل فرهنگي بين زمين و زيستگاههاي فضايي كمتر از تبادل فرهنگي ميان ساكنان دنياي جديد و كشورهاي دنياي قديم در پنج قرن پيش نخواهد بود.