رونالد ریگان (Ronald Reagan) رئیسجمهور اسبق ایالاتمتحده آمریکا بازیگری حرفهای بود که در دهه ۷۰میلادی وارد عرصه سیاست شد و شاید از همین رو در تمام تصمیمات راهبردی وی در دوران ریاست جمهوری میتوان نشانهای روشن از الگوهای مشهور سینمایی دید.
نقلقول مشهوری در کتاب جنگ ریگان نوشته پیتر شوایتزر (Peter Schweizer) وجود دارد که میگوید ریگان ایده اولیه برای آغاز توسعه برنامه ابتکار دفاع استراتژیک (SDI) که به جنگ ستارگان معروف شد را از یک فیلم سینمایی رده بی ( B) گرفته است.
سرنوشت برنامه ابتکار دفاع استراتژیک درنهایت سرنوشتی بهتر از تبدیل به یک سازمان محدود در پایان جنگ سرد بهعنوان آژانس ملی دفاع موشکی نداشت. حالا و بر اساس جدیدترین راهبرد موشکی پنتاگون (Pentagon) قرار است یک سپر دفاع موشکی با همان مختصات برنامه ابتکار دفاع استراتژیک همچون استقرار سلاحهای فضاپایه و لیزرهای پرانرژی برای هدف قرار دادن موشکهای بالستیک تشکیل شود.
با توجه به علایق مشترک ریگان و ترامپ (Donald Trump) بعید نیست که این بار نیز دونالد در خلوتگاه خود در کاخ سفید جدیدترین نسخه فیلم جنگ ستارگان را دیده و شیفته شمشیرهای لیزری شده باشد.
تسخیر فضا برای هجوم
از زمانی که روسها در سال۱۹۵۷ با استفاده از موشک بالستیک آر-۷ (R-7) اولین ماهواره جهان به نام اسپوتنیک را به فضا فرستادند، آمریکاییها فضا را بهعنوان جبهه جدیدی دیدهاند که باید قرارگاههای نظامی خود را در آن مستحکم کنند.
زمانی که در اواخر دهه۵۰ مسجل شد بهزودی روسها توانایی تشکیل یک نظام موازنه تسلیحاتی جدید بر اساس موشکهای بالستیک باقدرت حمل کلاهکهای اتمی را خواهند داشت، استفاده از سلاحهای فضایی بهعنوان سپری برای پیروزی در جنگ جهانی سوم ذهن استراتژیستهای پنتاگون را غلغلک داده است.
بهعنوانمثال در اولین برنامه ضد موشکی پنتاگون به نام نایک زئوس استقرار سلاحهای فضایی برای منهدم کردن موشکهای بالستیک در هوا در نظر گرفتهشده بود. بااینحال به دلیل پیچیدگیهای چنین سامانهای و استقرار کلاهکهای هستهای در فضا این برنامه به یک برنامه محدودتر به نام سنتینل (Sentinel) انجامید که هدف آن استقرار ۲۵سایت رهگیری موشکی در نزدیکی شهرهای آمریکا بود، تبدیل شد. این برنامه به دلیل مخالفت افکار عمومی آمریکا با استقرار موشکهای اتمی در نزدیکی شهرهای آنها به یک برنامه بسیار محدودتر به نام سیفگارد (Safeguard) با تنها یک سایت پرتابکننده محدود شد که آنهم به دلیل اختلافنظر در اثربخشی آن پس از تکمیل در سال۱۹۷۴ تنها یک روز فعال بود.
از نایک زئوس تا ابتکار دفاع استراتژیک
تب استفاده از سلاحهای فضایی یکبار دیگر در دوران ریاستجمهوری ریگان داغ شد. ریشه اصلی آنهم به پیشرفت فراوان اتحاد جماهیر شوروی در ساخت نسل جدیدی از موشکهای بالستیک به نام اساس-۱۹ (SS-19) با لقب شیطان بازمیگشت. محاسبات آمریکاییها نشان میداد که سرعت کلاهکهای این موشک در لحظه نهایی میتوانست فشاری نزدیک به ۱۵۰اتمسفر ایجاد کند که برای انهدام سیلوهای حفاظتشده موشکهای هستهای آمریکا در مناطقی همچون داکوتای شمالی کافی بود.
پاسخ پنتاگون در مقابل روسها توسعه نسل جدید موشکهای بالستیک به نام پیسکیپر (PEACE KEEPER) یا نگهدارنده صلح بود، اما ریگان رئیسجمهور وقت تیر جدیدی در چنته داشت. ابتکار دفاع استراتژیک یا جنگ ستارگان برنامه جدیدی بود که ریگان در ۲۳مارس۱۹۸۳ اعلام کرد.
حتی نگاهی به هدف این برنامه نیز برای هر ژنرالی هیجانآور است؛ ایجاد یک دفاع ضد موشکی عمومی با استفاده از ماهوارهها و لیزرهای فضایی که قادر باشند هر شلیک موشکی بالستیک بینقارهای با خرج هستهای را که از اتحاد شوروی پرتابشده باشد میان راه متوقف کنند.
قرار بود تا در هرسال ۴.۵میلیارد دلار برای توسعه این برنامه هزینه شود و تا سال۱۹۹۵ یک پوشش جهانی برای هدف قرار دادن موشکهای بالستیک در مرحله ابتدایی پرتاب به دست آید. علیرغم تبلیغات فروانی که در خصوص ترس روسها از این برنامه انجام شد، اما حالا و در نگاهی واقعبینانهتر اتحاد جماهیر شوروی سابق برنامه وسیعی برای مقابله با این طرح فضایی قرار داشت.
یکی از این برنامهها استقرار یک توپ فضایی در مدار زمین آهنگ به نام پلوس بود که میتوانست در کوتاهترین زمان ممکن یک بمب ۱۰۰مگاتنی را از آسمان به سمت خاک ایالاتمتحده شلیک کند.
از سوی دیگر باگذشت ۲تا ۳سال روشن شد که ظرفیتهای فناوری در دهه ۸۰میلادی نمیتواند اهداف بلند پروازانه ابتکار دفاع استراتژیک را برآورده کند و اهداف آن در سال١٩٨٧، به محافظت از سایتهای پرتاب موشک هنگام نخستین ضربه روسها در یک رویارویی احتمالی خلاصه شد.
پایان جنگ سرد در سال۱۹۹۱ نقطه پایانی بر طرح جنجالی جنگ ستارگان بود و در سال۱۹۹۳ این برنامه تبدیل به ساختار جدیدی بانام سازمان دفاع ضد موشکی بالستیک باهدف مقابله با تهدیدات میدانی ناشی از موشکهای بالستیک کوتاهبرد و میانبرد از سوی دولتهای بهاصطلاح شرور محدود شد.
خیزش دوباره روسها در حوزه موشکهای بالستیک
دوران جورج بوش (George W. Bush) پسر و سالهای پس از یازدهم سپتامبر دوره جدیدی از رستاخیز برنامه دفاع موشکی بود که طلیعه آن خروج واشنگتن از پیمان محدودیت موشکهای ضد بالستیک ( ABM) در ژوئن سال۲۰۰۲ بود.
بااینحال جهتگیری اصلی در تمامی این برنامهها مبتنی بر توسعه سایتهای زمینی و دریایی ضد موشکی و پوشش رادارهای دوربرد در نزدیکی مرزهای روسیه و چین بود. اما حالا دولت ترامپ دوباره به همان رؤیای دولت رایگان برای ایجاد یک سپر فضایی برگشته است.
به نظر میرسد این مسئله همانند دهه ۸۰میلادی ناشی از پیشرفت روسها در توسعه نسل جدید موشکهای بالستیک باشد. روسها با گذر از بحرانهای اقتصادی ابتدای قرن بست و یکم حالا بهسرعت در مسیر توسعه سلاحهای راهبردی باهدف مقابله با سامانههای دفاع ضد موشکی آمریکا حرکت میکنند.
سیستم موشکی آوانگارد نمونهای از سلاحهای جدید روسیه است که در حضور ولادمیر پوتین (Vladimir Putin) آزمایش شد و با استفاده از کلاهکهایی که میتوانند حرکت گلایدری در فضا داشته باشند سامانههای دفاع موشکی را بهراحتی دور بزنند.
بااینحال سؤال اینجاست که این سیستم تا چه اندازه میتواند برای آمریکاییها مفید باشد.
برنامه ناکام
نگاهی به پروژههای سابق ارتش آمریکا در حوزه سامانههای پرانرژی نشان میدهد که اساساً هیچکدام از این پروژه به دلایل و مشکلات گوناگون نتوانسته به مرحله عملیاتی شدن برسد.
شاید یکی از مهمترین نمونه از چنین ناکامیهایی پروژه توسعه لیزر موشکی هوابرد باشد. این سیستم قرار بود که با استفاده از لیزر شیمیایی اکسیژن که در یک هواپیمای بوئینگ۷۴۷ نصبشده بود، موشکهای بالستیک را در برد ۲۰۰مایلی نابود کند.
آمریکاییها امیدوار بودند که با استفاده از ۷تا ۸فروند از این هواپیما امکان پوشش کامل بر ضد موشکهای بالستیک میان برد و کوتاه برد حاصل کنند. بااینحال برآوردهای نهایی نشان داد این پروژه یک فرآیند شکستخورده است.
رابرت گیتس (Robert Michael Gates) وزیر دفاع وقت آمریکا در خصوص این پروژه مینویسد که «برای برآورده کردن اهداف این پروژه باید سامانهای ۲۰تا ۳۰برابر قویتر از چیزی که در اختیارداریم را وارد عمل کنیم تا بتوانیم موشک را در یکفاصله امن قرار دهیم. از سوی دیگر هزینه عملیاتی برای ایجاد چنین ناوگانی به ۱.۵میلیارد دلار در سال بالغ خواهد و هیچکس هم معتقد نیست که این طرح تأثیرگذار باشد.»
درنهایت پس از ۱۲سال تلاش و ۶میلیارد دلار هزینه دو نمونه پیشساخته راهی گورستان هواپیما شده و در سال۲۰۱۲ بهطور کامل اوراق شدند.
حال سؤال اینجاست که آیا میتوان انتظار داشت که یک سیستم لیزری را که بر روی بوئینگ۷۴۷ سوار نشد در قالب یک ماهواره به فضا ارسال کرد. چه تعداد ماهواره برای ایجاد یک پوشش مناسب کافی است. سرویسدهی به این سامانه چگونه خواهد بود و دهها سؤال دیگر که از هماکنون روشن میکند، این پروژه در حد همان جنگهای فضایی باقی میماند.
پروژه نانوآبدار برای شرکتهای تسلیحاتی
روشن است که این پروژه سودآوری کلانی برای شرکتهای فضایی و دفاعی آمریکایی خواهد داشت. بیمناسبت نیست که حامی اصلی چنین طرحی پاتریک شاناهان (patrick shanahan) معاون سابق ژنرال متیس (James Mattis) و سرپرست کنونی پنتاگون است.
شاناهان پیشازاین با لابیهای گسترده ترامپ را متقاعد به ایجاد شاخه فضایی جدید در ارتش آمریکا کرد. دستوری که بسیاری از ژنرالهای آمریکایی آن را بیمورد دانسته که تنها منجر به گسترش بروکراسیهای بیحاصل میشود.
شاناهان از مدیران ارتش شرکت بوئینگ است و شاید از هماکنون فهرستی از پروژههای نانوآبدار در این حوزه منتظر این شرکت باشد، بهخصوص آنکه این شرکت فعالیتهای فراوانی در حوزه فناوری فضایی دارد.
البته نمیتوان از این نکته هم گذشت که توسعه این برنامه میتواند جهش قابلتوجهی در توسعه فناوری فضایی ایجاد کند، اما به نظر میرسد که ترامپ راهی پرهزینه را برای منظور انتخاب کرده است.
ایران و کره شمالی پوششی برای هدف اصلی
آمریکاییها بهشدت در تلاش هستند تا برنامه فضایی ایران را بهعنوان سرپوشی برای توسعه موشکهای بالستیک برد بلند معرفی کنند و آن را خلاف قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد میخوانند.
این در حالی است که ایران بهصراحت تعهد خود را به عدم توسعه هرگونه پرتابه و کلاهک اتمی اعلام کرده و کارشناسان نیز بر این نکته تأکید کردهاند که نحوه طراحی کلاهکهای موشکهای ایرانی نشان میدهد که این موشکها توانایی حمل کلاهکهای اتمی را ندارند.
از سوی دیگر آمریکا با استقرار کلاهکها و موشکهای فضایی به دنبال نظامی کردن فضاست. نظامی کردن مسئلهای است که بهصراحت از سوی قطعنامههای سازمان ملل متحد رد شده و حتی کشورهایی همچون چین و روسیه نیز بر این نکته تأکیددارند که فضا باید از عرصه رقابتهای فضایی دور بماند.
حالا شرایطی پیشآمده که آمریکاییها خود ناقض اصلی قوانین بینالمللی محسوب میشوند.
پنتاگون در برنامه خود مدعی است که هدف از توسعه این برنامه مقابله با تهدیدهای موشکی ایران و کره شمالی است. واقعیت این است که ایران ادعای هدف قرار دادن خاک اصلی آمریکا ندارد و برد موشکهای خود را به ۲۰۰۰هزار کیلومتر محدود کرده است.
از سوی دیگر کارشناسان نظامی معتقدند که تدابیری همچون استقرار سامانههای دفاع موشکی کوتاهبرد و میانبرد همچون پاتریوت و تاد راه بهتری برای مقابله با موشکهای ایرانی است. در کنار این کره شمالی علیرغم آزمایشهای متناوب همچنان توان عملیاتی برای هدف قرار دادن خاک آمریکا ندارد و حتی در صورت به دست آوردن این توان بازهم اندازه آن بسیار محدود خواهد بود که بهراحتی در یک حمله پیشدستانه قابلنابودی است.
روسها و چینیها میدانند که از بین بردن توان بازدارندگی موشکی آنها هدف هرگونه توسعه برنامه ضد موشکی است و حالا برنامه جدید نیز هدف متفاوتی ندارد. به میان آوردن نام ایران و کرده شمالی شاید تنها پوششی دیپلماتیک برای هدف اصلی است.
ترامپ باید بداند که سپر دفاعی وی همچنان روی کاغذ است، اما موشکهای روسی و چینی مراحل توسعه خود را طی کرده و آماده تولید انبوه است. آمریکا کمی دیر بازی را شروع کرده است.