آیا جهان ما حاصل سفیدچاله است؟

طبق تئوری نیکولای پوپلوسکی، در هم پیچیدگی یا پیچش بر روی ماده در چگالی های بسیار بالایی، مانند آنچه در سیاهچالهها و در ابتدای جهان وجود دارد، میتواند به عنوان یک نیروی دفعکننده عمل کند؛ این نیروی دفعی مانع از تشکیل یک نقطه تکینگی گرانشی در افق رویداد سیاهچاله میشود و به جای آن باعث می شود ذرات ماده از نظر فضایی گسترش پیدا کنند و از تشکیل یک تکینگی گرانشی در افق رویداد سیاهچاله جلوگیری شود.
تئوریهای جدید فیزیک درباره تورم کیهانی
تمام مواد موجود در کیهان در یک نقطه بینهایت کوچک فشرده بوده که بر اثر پدیدهای به نام تکینگی (Singularity) یا انفجار بزرگ منبسط شده تا به طور کلی هر کهکشانی از کهکشان دیگر دور شود.
با توجه به نظریههای موجود، وقتی که مواد در داخل سیاهچاله به چگالی بسیار بالایی میرسند و سپس به عقب برمیگردند، این فرآیند میتواند منجر به شکلگیری یک پل انیشتین-رزن یا کرمچاله (Wormhole) شود و به یک جهان جدید در حال گسترش متصل میباشد؛ این ایده به نظریه جهانهای بارور نیز مربوط میشود که فرض میکند سیاهچالهها میتوانند منجر به ایجاد جهانهای جدید شوند.

تولید ذرات کوانتومی در میدانهای گرانشی قوی میتواند به مانعسازی در برابر فروپاشی نهایی کمک کند؛ به همین ترتیب، فرضیهای وجود دارد که به جای مدل بیگ بنگ (Big Bang)، ادعا میکند جهان در ابتدا، خود در درون یک سیاهچاله قرار داشته است؛ این فرضیه به وقوع تورم کیهانی منجر میشود و میتواند توضیح دهد که چرا جهان کنونی در بزرگترین مقیاس خود به شکل مسطح، همگن و همسانگرد به نظر میرسد؛ طبق این توضیحات به نظر میرسد ساختار جهان در مقیاسهای بزرگ به طور یکنواخت و یکسان توزیع شده است.
تئوریهای جدید فیزیک احتمال دارد بتوانند توضیحاتی راجع به پیکان زمان، پارادوکس اطلاعات سیاهچالهها و ماهیت ماده تاریک ارائه دهند؛ همچنین، پیچش ممکن است در توضیح عدم تقارن مشاهده شده بین ماده و پاد ماده در جهان نقش داشته باشد؛ این ایدهها به درک بهتر از ساختار عالم و دگرگونیهای فیزیکی در آن کمک میکنند.
وجود سفیدچالهها (White Holes) به عنوان منبع بالقوه برای جهان، یک نظریه کاملا فرضی به شمار میرود و هیچ شرایط فیزیکی شناختهشدهای که این پدیدهها را توجیه کند، وجود ندارد. اگرچه معادلات ریاضی امکان وجود سفیدچالهها را مطرح میکنند، اما هیچ شواهد تجربی یا مشاهداتی برای تایید وجود آنها در واقعیت موجود نیست؛ از سوی دیگر، نظریه بیگ بنگ بهعنوان یک رویداد بنیادی که زمان و فضا را به وجود آورد، بر مفهوم سفیدچالهها تاثیر میگذارد؛ زیرا این پدیدهها به هیچوجه نمیتوانند در فضایی که پیش از آن وجود نداشته، تشکیل شوند.