رقابتی که به ماورای زمین کشیده شده است: ژئوپلیتیک فضا

علیرضا مکی: اول ژانویه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری منتخب ایالات متحده با انجام مراسم تحلیف به عنوان چهل و هفتیم رئیس جمهوری ایالات متحده، سوگند یاد کرد و به دفتر بیضی کاخ سفید وارد شد. وی در سخنرانی مراسم تحلیف قولهای بسیاری داد و تهدیدات بسیاری را مطرح کرد. قولوقرارهایی که بیشتر آنها جنبه داخلی داشت و کمتر به موضوعات سیاست خارجی میپرداخت. اما در این میان یکی از مسائلی که به صورت بسیار زودگذر در این مراسم مطرح کرد بحث فضا و سفر انسان به مریخ بود.
برای بررسی این موضوع باید نگاهی کوتاه داشت به سابقه رقابتها و همکاریهای بین لمللی فضایی که از زمان جنگ سرد شروع شده است.
با پیروزی روسها در فرستادن اولین ماهواره به مدار زمین موسوم به اسپوتنیک (Sputnik) در سال ۱۹۵۸ ترس فراوانی غرب را در بر گرفت. در این زمان بود که جان اف کندی (John F. Kennedy)، سی و پنجمین رئیسجمهور ایالات متحده، با درک عقب ماندگی غرب و به طور مشخص امریکا در این رقابت نفسگیر فضایی در کوران جنگ سرد قول داد که آمریکا انسان را به ماه خواهد برد؛ ماموریتی که نه تنها جنبه بسیار نمادینی در قلب رقابت روایتها در جنگ سرد داشت، بلکه معانی راهبردی فراوانی نیز در حوزه فناوریهای تسلیحاتی و غیر نظامی دارا بود.
اما دست تقدیر این بود که این مهم نه توسط یک دولت دموکرات بلکه توسط رقیب جمهوری خواه کندی یعنی ریچارد نیکسون (Richard Nixon)، سی و هفتمین رئیسجمهور ایالات متحده، عملی شود و در سال ۱۹۶۹ امریکاییها تاج رقابت فضایی با شوروی را با سفر آپولو-۱۱ (Apollo-11) به ماه بر سر بگذارند. گرچه روسها در بسیاری از امتیازات مسابقه فضایی از امریکاییها جلوتر بودند.
با سفر نیل آرمسترانگ (Neil Armstrong) و همراهانش به ماه سوت پایان مسابقهای عظیم میان دو قدرت فضایی آن زمان به صدا در آمد و امریکاییها در نهایت با پشت سر گذاشتن روسها در این زمینه موفق شدند خود را به عنوان برنده بدون منازعه این رقابت مطرح کنند، اما این پایان ماجرا نبود چرا که با شروع جنگ سرد دوم روسها و امریکاییها حوزه رقابتهای نظامی خود را به فضا کشاندند؛ رقابتی عظیم که محصول نهایی آن پروژه جنگ ستارگان ریگان یا به طور رسمی پروژه ابتکار دفاع راهبردی ایالات متحده بود که در نتیجه آن روسها به واگذاری مسابقه ناچار شدند.
در نهایت پروژههای ضد ماهوارهای روسها برای شکست پروژه جنگ ستارگان ریگان موثر نبود و در نهایت در اثر هزینههای سنگین رقابتهای تسلیحاتی و فضایی میان دو طرف شوروی از درون تهی شد و مسابقه کلی ژئوپلیتیک عصر را به رقیب امریکایی خود واگذار کرد.
با پایان جنگ سرد برای مدتها به نظر میرسید رقابتهای فضایی جای خود را به همکاریهای فضایی برای بهبود قابلیتهای زیست جمعی بشر از جمله سرمایهگذاری در پروژههای ارتباطات راه دور، تسهیل نقل و انتقالات امواج به واسطه ماهوارهها و غیره داده است، اما کیست که نداند مرکز ثقل تمام برنامههای نظامی امریکا و متحدان غربی آن بر مبنای ساختار کنترل فرماندهی در زمان واقعی بوده که توان فضایی امریکا فراهم کرده است؛ ساختاری که سنگ بنای آن در دهههای ۷۰ و ۸۰ پایهگذاری شده و از آن تحت عنوان دکترین نبرد شبکه محور یاد میشود.
اما دامنه این همکاریها و رقابتها تا جایی پیشرفته کرده که تا کنون بشر چندین معاهده بین المللی را در زمینه عدم نظامیسازی فضا به تصویب آحاد ملتها رسانده است. معاهداتی که عمدتا زیر نظر کمیته دائم سازمان ملل متحد برای استفاده صلحآمیز از فضای ماورای جو که در سال ۱۹۵۸ تشکیل شد به تصویب رسیدهاند. معاهداتی نظیر معاهده اصول حاکم بر فعالیتهای کشورها در زمینه کاوش و استفاده از فضای ماورای جو شامل ماه و سایر اجرام آسمانی (۱۹۶۶)، موافقتنامه حاکم بر فعالیتهای کشورها در ماه و سایر اجرام آسمانی (۱۹۷۹)، کنوانسیون مسئولیت بینالمللی در قبال حوادث فضایی ناشی از اشیای فضایی در ۱۹۷۱)، معاهده تحریم تمام اشکال آزمایش تسلیحات هستهای در اتمسفر، فضای ماورای جو و زیر آب (۱۹۶۳)، موافقتنامه همکاری در زمینه کاوش و استفاده از فضای ماورای جو برای اهداف صلح آمیز (۱۹۷۶) از جمله مهمترین این موافقتنامهها بودهاند.
در طول سالهای بعد از جنگ سرد روسیه و امریکا همکاریهای بینالمللی را به منظور کمک به اهداف غیرنظامی فعالیتهای فضایی سامان دادند که ایستگاه فضایی بینالمللی از جمله مهمترین نمادهای آن است. این همکاری تا آنجا اهمیت داشت که حتی در کوران تهاجم روسیه به اوکراین روسیه خدمات رسانی به فضانوردان امریکایی و اروپایی عازم ایستگاه را متوقف نکرد و سازمانهای فضایی امریکا، روسیه و اروپا توافق کردند که همکاریهای آنها از صدمات حاصل از جنگ اوکراین بر کنار بماند.
اما در این میان مخصوصا با مطرح شدن بحث رقابت میان قدرتهای بزرگ در اسناد امنیت ملی ایالات متحده، روسیه، چین و اروپاییها به تدریج فضا جایگاه راهبردی خود را در این رقابت جدید باز یافته است. در میان تمام قدرتهای مدعی رقابتهای فضایی به نظر میرسد که در حال حاضر امریکاییها، چینیها، اروپاییها و ژاپنیها طرحها و اعتبارات بیشتر و منسجمتری برای تسلط بر فضا دارا هستند. رقابتی که از بسیاری جهات برای قدرتهای بینالمللی جنبه بسیار حیاتی دارد و صرفا بحث رقابت بر سر پرستیژ و اعتبار نیست.
ترامپ که در دور اول خود با تشکیل نیروی فضایی به عنوان شاخه ششم نیروهای مسلح امریکا در کنار ارتش، نیروی دریایی، نیروی هوایی، سپاه تفنگداران دریایی و در نهایت گارد ساحی پیشگام مسلح سازی فضا توسط نیروهای ایالات متحده قلمداد میشد میراثدار طرحهای عظیم شرکتهای خصوصی و نیز سازمانهای دولتی برای رقابت در این عصر جدید و رقابت میان قدرتهای بزرگ بوده است.
پروژههایی نظیر پروژه آرتمیس (Artemis) ناسا برای بازگشت به ماه، پروژههای کلونی سازی روی ماه و مریخ که از سوی شرکتهای خصوصی هدایت میشود، پروژه ساخت ابرکوره ذوب فلزات مداری شرکت چندملیتی آمریکایی بوئینگ (Boeing) که پیشبینی شده تا در مدار ماه قرار بگیرد تا در وضعیتی بدون جاذبه و با استفاده صرف از معادن ماه و انرژی خورشیدی آلیاژهایی نوین با کیفیتی بالاتر را در شرایط رها از جاذبه فراهم کند، طرحهای نیروی هوایی برای به دام انداختن اجسام سرگردان آسمانی دارای عناصر کمیاب معدنی و غیره از جمله این طرحها هستند.
در این میان ایلان ماسک (Elon Musk) به عنوان مشاور ارشد و پشتیبان مالی رقابتهای ریاست جمهوری ترامپ که حضور دوباره وی را در شبکههای اجتماعی ممکن ساخت و هزینههای مالی دادگاهها و رقابتهای انتخاباتی وی را فراهم کرد از جایگاه ویژهای برخودار است.
این کارآفرین حوزه فضا که به نظر میرسد در حال ورود به دنیای اسرارآمیز صنایع نظامی امریکا نیز هست از پیشقراولان عصر جدید فضایی است. عصری که وی با ساخت حامل دراگون که دارای قابلیت بازگشت و فرود مجدد هستند هزینه سفرهای فضایی را به صورتی رویایی کاهش داده است تا امریکا بار دیگر رهبری رقابتهای تجاری پرتابهای فضایی را به دست آورد. خوشحالی عیان ماسک در لحظهای که ترامپ از سفر به مریخ و زدن پرچم امریکا بر این سیاره سرخ صحبت کرد گویای برنامههای ماسک برای سفر به این سیاره است.
اما در این میان چنین سرمایهگذاریهایی به تنهایی خود موجب جلب رقبای داخی و خارجی به این حوزه خواهد شد. همه به دنبال منابع جدید انرژی و کانیهای کمیاب هستند. بیهوده نیست که نیروی هوایی امریکا در یک ابتکار مشترک با ناسا و شرکت بویینگ در سال ۲۰۱۶ با نگارش کتاب «محیط راهبردی، فضای ماورا جو: ژئوپلیتیک فضا در پنجاه سال آینده» به آینده نگری در مورد وضعیت سیاسی فضا طی پنجاه سل آینده و گستره تخاصمات و رقابتها و همکاریها پرداخته و ضمن این مسئله، تشریح و توصیفی از فناوریهای مورد نیاز نیروهای مسلح امریکا و نیز بخش خصوصی امریکا برای پیروزی در این عصر پیچیده رقابتهای بینالمللی میان قدرتهای بزرگ ارائه داده است.
اما این فقط امریکا نیست که پروژههای عظیم و هنگفت سرمایهگذاری در فضای ماورای جو را داراست. چینیها، اروپاییها، ژاپنیها و البته هندیها نیز هر کدام دارای پروژههای منحصر به فرد خود هستند، اما در حالی که اهداف اروپاییها و ژاپنیها و هندیها بیشتر تحقیقات پایه است، امریکاییها و چینیها در حال برنامه ریزی برای تسلط و گسترش حاکمیت خود در فضای ماورای جو هستند. چینیها نیز برنامههای بسیار سنگینی را برای سفر به ماه و سپس سفر به مریخ تدارک دیدهاند. برنامههایی که از ساخت یک ایستگاه فضایی در مدار ماه و یک ایستگاه فضایی دوقلو در مدار مریخ شروع شده است و تا تشکیل کلونیهای چینینشین روی مریخ ادامه مییابد.
مسلما زمانی که دو قدرت بزرگ که چالشهای ژئوپلیتیک بسیار سنگین روی زمین برخوردار هستند، وقتی در فضا حوزه اهداف راهبردیشان با هم اصطکاک مییابد راحت تر به سوی برخورد نظامی مستقیم حرکت خواهند کرد و این همان نقطهای است که ما را در آستانه ورود به دنیای تخیلات جنگ ستارگان میکند. دنیایی که اگر چه تا همین چند سال پیش نقطهای دوردست در آسمان تخیلات انسانها رخ مینمود، اما امروز به نزدیکی دسترسی دوباره انسان به ماه مینماید.
به هر صورت به نظر میرسد که فضا و منابع معدنی و انرژی فضا در کمتر از یک دهه آینده مرکز رقابتهای بزرگی میان قدرتهای بزرگ خواهد بود و این یعنی تشکیل تقاطعهای جدید میان دولتها و نیز میان شرکتها و البته میان دولتها و شرکتها. نتیجه این امر ظهور نسلی جدید از الیتهای سیاسی اقتصادی و امنیتی خواهد بود که از آسمان ماورای جو به زندگی انسانها خواهند نگریست و از این جهت ورود آنها به رقابتهای خونین فضایی بسیار آسان تر خواهد بود. نتیجهای که میتواند معادلات راهبردی حوزه فضا را تعریف و مسلمات ژئوپلیتیکی روی زمین را باز تعریف کند.