مصاحبه اختصاصی با اولین فضانورد آنالوگ زن ایرانی، سپیده لشکری+ ویدیو

0 498

شبیه‌سازی ماموریت‌های فضایی قبل از انجام آن‌ها، امر بسیار مهمی است که طی آن در محیطی کنترل شده، آزمایش‌های مختلفی انجام می‌شود. شرکت‌کنندگان در این ماموریت‌های شبیه‌سازی شده را فضانورد آنالوگ می‌نامند؛ سپیده لشکری، اولین فضانورد آنالوگ زن ایرانی است که اخیرا در ماموریت لونارس، به عنوان فرمانده و مهندس حضور داشته است و پایگاه خبری فضایی ایران، اسپاش مصاحبه اختصاصی را با وی انجام داده است.

طی ماموریت لونارس (Lunares) او به مدت دو هفته با سه خدمه دیگر برای شبیه‌سازی زندگی یک فضانورد واقعی، با تمام چالش‌ها و در عین حال تمرکز بر عوامل انسانی در ماموریت‌های فضایی و توسعه فناوری‌های نوآورانه و پایدار، ایزوله شده بود. این تیم در تحقیقات ناسا و آژانس فضایی اروپا (ESA) در زمینه‌های مختلفی که مهم‌ترین آن سلامت روان فضانوردان بود، شرکت کردند که در طی آن روی پروژه‌هایی با استفاده از فناوری چاپ سه‌بعدی به ویژه برای بهبود لباس فضانوردان طراحی و چاپ کردند.

در همین رابطه بخوانید: مراحلی را که باید برای فضانورد شدن طی کرد

سپیده لشکری
سپیده لشکری

خدمه این ماموریت شبیه‌سازی‌ شده با بسیاری از چالش‌های مشابهی که فضانوردان واقعی با آن مواجه می‌شوند، مانند خوردن غذاهای آماده، مدیریت مصرف آب، رشد گیاهان بدون نور خورشید، تعمیر و مونتاژ پنل‌های خورشیدی و غیره روبرو بودند. هیجان‌انگیزترین بخش ماموریت از نظر او، فعالیت‌های خارج از وسایل نقلیه (EVA) بود که پیاده‌روی در ماه را شبیه‌سازی و وظایف محول شده توسط هب کام (HabCom) و کنترل ماموریت (Mission Control) را اجرا می‌کردند.

مرور مقاله -

لطفا خودتان را معرفی کنید.

من در سال ۱۳۷۲ در تهران به دنیا آمدم و در خانواده‌ای حمایتگر بزرگ شدم که به من آگاهی می‌دادند، اما تصمیم‌گیری همیشه بر عهده خودم بود؛ در مقطع لیسانس، فیزیک و در مقطع فوق لیسانس بیومکانیک خواندم. 

در همین رابطه بخوانید: ۱۵ رشته دانشگاهی جذاب برای علاقمندان فضا

سپیده لشکری
سپیده لشکری

چطور به فضا علاقمند شدید؟ 

دوران کودکی‌ام به این شکل نبود که به نجوم علاقه زیادی داشته باشم، اما از همان دوران به پیشرفت و علم علاقمند بودم و در ریاضیات هم خوب بودم؛ علاوه بر این از کودکی تمایل داشتم در همه زمینه‌ها تجربه داشته باشم که این موضوع به من کمک کرد تا تجربه‌های مختلفی برایم رقم بخورد و در نهایت موضوع مورد علاقه‌ام را پیدا کنم.

سال سوم دبیرستان مسابقه‌ای با محوریت اسباب‌بازی در دانشگاه شریف برگزار شد و با توجه به شخصیتم که به دنبال کسب تجربه در موضوعات مختلف هستم، تصمیم گرفتم در این مسابقه شرکت کنم. دوست پدرم ایده‌ای درباره یک بازی فکری دادند و من و یکی از دوستانم با هم در این مسابقه شرکت و رتبه چهارم را کسب کردیم؛ با رفتن به دانشگاه شریف برای مسابقه، به این دانشگاه علاقمند شدم؛ به طوری که بعد از برگشتن از مسابقه پس‌زمینه لپتاپ و اتاقم و غیره عکس دانشگاه شریف و دانشکده هوافضا بود!

بعد از نتایج اولیه کنکور به صورتی غیر حرفه‌ای و فینگیلیش در فیسبوک به دکتر فیروز نادری، دانشمند ایرانی ناسا، پیامی با این مضمون دادم که اگر بخواهم وارد ناسا شوم چه رشته‌ای بهتر است؛ ایشان بار اول جواب ندادند، اما بعد از ارسال مجدد پیامم که البته غیر حرفه‌ای بود، جواب دادند: «ناسا به همه رشته‌ها نیاز دارد، اما فیزیک از آن جا که پایه همه علم‌‌ها بوده گزینه خوبی است و تو پس از آن می‌توانی علاقه خودت را پیدا کنی.» همین باعث شد که من در انتخاب رشته به ترتیب چنین اولویتی داشته باشم: فیزیک دانشگاه شریف، فیزیک دانشگاه تهران، فیزیک دانشگاه امیرکبیر و بعد سایر رشته‌های دانشگاه شریف؛ پس از آن به تدریج عشق به فضا در من زنده شد.

کمی درباره تجربه تحصیلی خود و حوزه علمی که در دانشگاه کار کردید، صحبت بفرمایید.

من همزمان با فیزیک در سوپرلیگ و تیم دانشگاه بستکبال بازی می‌کردم. با توجه به شخصیتم که علاقمند بودم دستی در همه زمینه‌ها داشته باشم و البته همیشه هم موفق نبودم، دوست داشتم حوزه‌ای را دنبال کنم که بین علم و ورزش باشد. چون ورزش همیشه برای من مهم بوده و حتی مدتی در نظر داشتم در ایران بیومکانیک ورزشی بخوانم، اما این حوزه ربط چندانی به فضا نداشت؛ در همین حال متوجه شدم در رشته مکانیک مباحث مربوط به بیومکانیک وجود دارد. 

از ابتدا علاقمند بودم تجربه زندگی در خارج از ایران را داشته باشم؛ مدت کوتاهی را در مالزی و برزیل برای کسب این تجربه، خارج از ایران گذراندم تا اطمینان پیدا کنم که می‌خواهم تحصیل در خارج از ایران را ادامه بدهم یا خیر. با این تجارب مطمئن شدم که می‌خواهم در خارج از ایران تحصیل کنم؛ زیرا حوزه فضا را در ایران دنبال کردن شاید چالش‌های بیشتری داشته باشد. 

در نتیجه به فرانسه آمدم و بیومکانیک خواندم؛ البته حدود دو سال پیش از دانشگاه داکوتای شمالی (University of North Dakota) آمریکا در مقطع دکترا پذیرش گرفتم، اما هنوز پس از گذشت ۲۰ ماه به دلیل ملیت، ویزایی دریافت نکردم و ممکن است فاندم را از دست بدهم. چالش‌های زیادی در این مسیر بوده که باعث شده ناامید شوم یا انگیزه‌ام را از دست بدهم، اما تسلیم نشدم و به تلاش ادامه دادم. 

چرا انسان باید کرات دیگر را فتح کند؟

در وهله اول و نظر شخص خودم می‌توان به کنجکاوی اشاره کرد؛ من دوست دارم بدانم و فکر می‌کنم همین انگیزه بشر برای چنین اقداماتی است. ما مطمئن نیستیم که می‌توانیم از کره زمین به خوبی محافظت کنیم و برای طولانی مدت آن را داشته باشیم. به نظر من اهمیت زیادی دارد که فراتر از کره زمین را بشناسیم و گزینه‌هایی برای خودمان داشته باشیم تا اگر مشکلی به وجود آمد بتوانیم به بقا ادامه دهیم.

به همین ترتیب است که شاهد پیشرفت سریع‌تر فناوری در این دوران هستیم و البته زیان‌هایی هم می‌بینیم! من خوشحالم که در این دوره زندگی می‌کنم و این پیشرفت را می‌بینم و می‌توانم من هم تلاشی کنم، قدمی بردارم و کنجکاوی خودم را برطرف کنم.

فضانورد آنالوگ دقیقا چه کسی است؟

فضانوردان آنالوگ (Analog astronaut) در واقع نقش فضانورد واقعی را بازی می‌کنند و با چالش‌های فضانوردی مانند مدیریت مصرف آب، رشد گیاهان بدون نور خورشید، تعمیر و مونتاژ پنل‌های خورشیدی و غیره روبرو می‌شوند؛ این موضوع با شناسایی این چالش‌ها به سفرهای فضایی واقعی کمک می‌کند.

شبیه‌سازی ماموریت‌های فضایی
تجهیزات ماموریت‌های فضایی شبیه‌سازی

به طور مثال سلامت روانی نیز روی ما آزمایش می‌شد؛ به طوری که باید یک روز در میان از اتفاقات افتاده و حال خودمان صحبت می‌کردیم و به سوالاتی پاسخ می‌دادیم. این کمک‌کننده سفرهای بعدی است و به فعالان این حوزه کمک می‌کنند بدانند چه غذایی، چه شخصیتی، چه امکاناتی و غیره مورد نیاز است یا نیاز به بهبود دارد.

درباره ماموریت لونارس کمی توضیح دهید و بفرمایید نقش شما در این ماموریت چه بوده؟

انتظار طولانی مدت برای ویزا بسیار استرس‌زاست که باعث شد من در جاهای مختلف فعالیت‌های متفاوتی داشته باشم. در همین دوره در لینکدین (LinkedIn) دیدم یکی از فعالان این حوزه، پستی با این مضمون گذاشته که یک گروه تحقیقاتی قصد دارند مقاله‌ای با محوریت خواب زمستانی (Hibernation) بنویسند و برای این کار به چندین نفر احتیاج دارند. حوزه‌ای که در حال حاضر فقط در فیلم‌های علمی-تخیلی وجود دارد، اما کم کم در حال ورود به حوزه علمی است.

من ایمیل فرستادم و با توجه به رزومه‌ام برای این کار تایید شدم. همه چیز داوطلبانه بود و حتی اسم من قرار نبود در مقاله باشد و حالا خیلی خوشحالم که در این مسیر با آدم‌های حرفه‌ای مواجه شدم. 

چگونه برای شرکت در پروژه اقدام کردید؟

تعداد افراد شرکت‌کننده زیاد بود و از طریق یکی از این افراد در لینکدین با ماموریت لونارس آشنا شدم و برای آن درخواست پذیرش دادم. در همه درخواست‌ها که طی این مدت پر کردم به خاطر ملیت رد شده بودم؛ در نتیجه، فکر می‌کردم لونارس را هم نهایتا رد می‌شوم، اما درخواست را ارسال کردم؛ گفتن این خیلی آسان است، اما هر رد شدن و مصاحبه استرس‌زا است. 

مصاحبه را شرکت کردم و بعد از چند روز متوجه شدم که قبول شدم. اصلا نمی‌توانستم باور کنم که در زمینه فضا موفق به کسب پذیرش در چنین پروژه مهمی شدم. این موضوع انگار برایم یک تغییری بود که نشان می‌داد رسیدن به هدفم به این همه سختی و تلاش می‌ارزید. 

برای شرکت در این پروژه شک داشتم. مدتی قبل، دکتر کامک عبادی، از آزمایشگاه پیش‌رانش جت (JPL) ناسا هم برای فضانوردی آنالوگ ناسا انتخاب شده بودند و ماموریت خود را انجام داده بودند. من آن را هم دنبال می‌کردم و این که من هم می‌توانم کاری انجام دهم مثل ایشان که برای من شخصیت بزرگی هستند، هیجان‌انگیز بود. 

ماموریت چه بود و چگونه آغاز شد؟

ماموریت شروع شد و تجربه خیلی خوبی برای من بود که به غیر از موضوعات علمی از لحاظ شخصیتی هم چیزهای زیادی یاد گرفتم. من هم فرمانده ماموریت و هم مهندس بودم و هر کدام از ما ۴ نفر ۲ نقش داشتیم.

هم تیمی‌های سپیده لشکری در ماموریت لونارس
هم تیمی‌های سپیده لشکری در ماموریت لونارس

پژوهش‌ها بر عهده چند دانشگاه در لهستان و دانشگاه فلوریدا (University of Florida) آمریکا بود؛ روتین روز به این صورت بود که در مدچک وزن، فشار خون، دمای بدن و غیره را بررسی می‌کردیم. پایش مصرف آب و برق هر روز صبح انجام می‌شد.

همچنین ورزش می‌کردیم که اغلب اجباری بود و بعد از ناهار فعالیت روز انجام مي‌شد که یک روز در میان بخش EVA بود. روز بعد کارهای مربوط به پروژه دستکش باید انجام می‌شد که پس از اتمام آن اوقات فراغتمان بود و می‌توانستیم با هم فیلم ببینم و غذا درست کنیم. مدیتیشن نیز با ابزارهای مختلف مانند گیاه و موسیقی انجام می‌شد که بخشی از پژوهش‌ها بود.

اوقات فراغتمان بود و می‌توانستیم با هم فیلم ببینم و غذا درست کنیم

برای بخش مهندسی ما باید یک دوره پرینت ۳ بعدی می‌گذراندیم (در صورتی که از قبل نگذرانده بودیم). پروژه ما اختصاصا به دستکش‌های فضانوردی می‌پرداخت؛ دستکش‌های فعلی بسیار بزرگ هستند و کار کردن با آن‌ها راحت نیست، اما اگر به لباس وصل شوند شرایط بهتر می‌شود. 

تیم‌های قبلی روی رابط لباس و دستکش کار کردند که چندان موفقیت‌آمیز نبود. ما باید آن را مجدد طراحی و پرینت می‌گرفتیم و با پرینت جدید ماموریت را از جمله در محیط شبیه‌سازی ماه انجام می‌دادیم؛ همچنین عملکرد آن را بررسی و در صورت لزوم مجدد پرینت می‌گرفتیم. 

متاسفانه پرینتر مشکل داشت و در روزهای آخر پرینتر جدید را دریافت کردیم. به همین دلیل تنها توانستیم آن را طراحی کنیم و پرینت اولیه را بگیریم. در واقع آزمایش آن به تیم بعدی واگذار شد.

چالش کم کردن مصرف آب در ماموریت لونارس
چالش کم کردن مصرف آب در ماموریت لونارس

در خصوص فرماندهی نیز به نوعی مدیریت تیم با من بود که دقیقا مانند فضانوردان، چالش‌هایی مانند مصرف آب و برق، تفاوت‌های شخصیتی و ملیتی و فرهنگی وجود داشت. هفته اول به دلیل اینکه تنها ۴ نفر بودیم فکر می‌کردیم می‌توانیم به اندازه ۶ تا ۸ نفر آب مصرف کنیم، اما با بالا رفتن مصرف، چالش کم کردن مصرف در هفته دوم به وجود آمد. باید کم‌تر دوش می‌گرفتیم، روی ظرف‌ها دستمال کاغذی با پلاستیک می‌گذاشتیم و روی آن غذا می‌خوردیم تا ظرف کثیف نشود که مجبور شویم بشوییم.

تیم ما متشکل از ۱ دختر ایرانی، ۱ دختر کلمبیایی و ۲ پسر یکی اهل قبرس و دیگری سوئیسی-کاستاریکایی بود. من به دلیل اقامت در فرانسه مشکل ویزا نداشتم. این برنامه از ایران هم متقاضی می‌پذیرد و احتمال ویزا گرفتن نیز بالاست.

من و یکی از اعضای تیم با ۲ نفر در خارج از محیط شبیه‌سازی‌ شده که در واقع کنترل ماموریت بودند به صورت تلفنی ارتباط داشتیم؛ ماموریت‌های روز فعلی را دریافت می کردیم و من مشکلات روز قبل را گزارش می‌دادم. 

تیم ما متشکل از ۱ دختر ایرانی، ۱ دختر کلمبیایی و ۲ پسر یکی اهل قبرس و دیگری سوئیسی-کاستاریکایی بود.
تیم متشکل از اعضای ایرانی، کلمبیایی، قبرسی و سوئیسی-کاستاریکایی

قبل از ماموریت تعداد زیادی جلسه داشتیم. ماموریت ما ۲ هفته بود و هیچ ارتباط تلفنی با خانواده و بیرون بجز با کنترل ماموریت نداشتیم. فقط می‌توانستیم با ایمیل‌های کوتاه با خانواده ارتباط بگیریم که این هم دقیقا بخشی از پژوهش مساله روان بود. 

طبق آموز‌ش‌ها همه چیز را باید مدیریت می‌کردیم و از خودمان محافظت می‌کردیم. تنها برای موارد خیلی اضطراری در باز می‌شد و اگر این اتفاق می‌افتاد ماموریت قطع می‌شد. در یک محفظه کوچک زباله‌ها را قرار می‌دادیم و اگر چیزی بود که به شدت حیاتی بود از آن جا برمی‌داشتیم. 

محفظه کوچک زباله‌ها
محفظه کوچک زباله‌ها یا موارد اضطراری

در یک هال کوچک کار می‌کردیم و ۷ اتاق کوچک‌تر شامل آشپزخانه، اتاق خواب، اتاق جلسات، اتاق ورزش، اتاق مهندسی، اتاق گیاهان و سرویس بهداشتی وجود داشت؛ همچنین EVA بخش شبیه‌سازی‌شده ماه بود که ما کاملا مانند فضانوردان لباس می‌پوشیدیم.

رشد گیاهان بدون نور خورشید
رشد گیاهان بدون نور خورشید

گفتنی است EVA به هر فعالیتی شامل پیاده‌روی فضایی، اکتشاف سطح ماه یا سیاره و غیره گفته می‌شود که توسط فضانورد در فضای خارج از فضاپیما و غیاب جو زمینی قابل تنفس انجام می‌شود؛ در این مرحله فضانورد برای حفاظت از زیست خود کاملا به لباس فضایی متکی است.

در این بخش از ماموریت شبیه‌سازی شده، افراد حاضر در این ماموریت به دو گروه دو نفره تقسیم می‌شدند که در هر گروه یک نفر نقش اصلی و فرد دیگر نقش دستیار را برعهده داشت؛ در نتیجه دو نفر از اعضای گروه، همیشه به بخش EVA منتقل می‌شدند که با بخش هب کام در ارتباط بود؛ البته افراد حاضر در بخش EVA امکان شنیدن صدای مرکز کنترل ماموریت را نداشتند؛ دستورالعمل‌ها از کنترل ماموریت به هب کام واسپاری می‌شد و از طریق هب کام به افراد حاضر در EVA منتقل می‌شد.

هدف از تقسیم‌بندی افراد در این دو بخش متفاوت، تمرین برای برقرار کردن ارتباطی موثر در کوتاه‌ترین زمان ممکن بود که در واقع بزرگترین چالش این قسمت از ماموریت نیز محسوب می‌شد. افراد حاضر در EVA از ماموریت محول شده اطلاع نداشتند و در اینجا بود که نقش افراد حاضر در هب کام پر رنگ می‌شد و باید نحوه انجام ماموریت را جز به جز به افراد حاضر در EVA تفهیم می‌کردند که این چالش سبب افزایش جذابیت ماموریت می‌شد.

به عنوان مثال یکی از چالش‌هایی که در این قسمت تجربه کردیم ماکت بزرگی (در ابعاد یک انسان) دچار سانحه‌ای شده بود و برای حل مشکل آن باید یک لباس خاص را می‌پوشیدیم که حتی نحوه استفاده از لباس را نمی‌دانستیم. در اینجا هب کام وظیفه داشت تا نحوه استفاده و کاربرد لباس را برای ما توضیح دهد تا بتوانیم عضو آسیب‌دیده (ماکت) بر روی سطح ماه را به مرکز ماموریت برگردانیم.

چالش‌های دیگری که در این بخش از ماموریت تجربه کردیم عبارتند از:

  • کار با پنل‌های خورشیدی (Solar Panel)
  • نمونه‌برداری از خاک کره ماه شبیه سازی شده
  • یافتن پاسخ معما طی مدت کوتاه، در حالی که این معما به دو قسمت تقسیم شده بود و بخشی از آن در نزد افراد حاضر در EVA و بخش دیگر سوال در دست افراد حاضر در هب کام بود.

ما افتخار این را داشتیم در دو سال اخیر به عنوان دومین تیم موفق در حل مسئله طی بازه زمانی معین، شناخته شویم.

آخرین EVA که در واقع اصلی‌ترین ماموریت بود و من در آن شرکت داشتم به این صورت بود که تنها راه ارتباطی ما برای دریافت دستورالعمل‌ها از کنترل ماموریت، هب کام بود و در این ماموریت آخر ارتباط ما با هب کام کاملا قطع شده بود و هیچ پاسخی از آن‌ها دریافت نمی‌کردیم؛ در نهایت از کنترل ماموریت به ما خبر دادند که یک موقعیت اضطراری پیش آمده و این بار اختلال و مشکل مربوط به هب کام می‌شد.

به سبب اضطراری بودن این موقعیت، کنترل ماموریت ما را از انجام مراحل آمادگی قبل از ماموریت که شامل کنترل فشار و غیره میشد، منع کرد تا سریعا خودمان را به بخش هب کام برسانیم؛ پس از وارد شدن به بخش هب کام با شرایط بهم ریختگی محیط رو به رو شدیم که در این قسمت کنترل ماموریت دستوراتی چون کنترل برق، یافتن افراد مفقود شده، پیدا کردن خطرات احتمالی و غیره را به ما واگذار کرد.

نحوه پوشیدن لباس

دوره‌های ضروری و ابتدایی این ماموریت در یک فرودگاه نظامی برگزار شد که شامل چگونگی عملکرد در مواقع اضطراری و جلسات با طراحان پروژه‌ها بود. در این دوره قبل از ماموریت تمامی موارد مورد نیاز و احتمالی برای انجام ماموریت اصلی مثل نحوه پوشیدن لباس، عملکرد درست و اصولی هنگام قطع شدن اکسیژن، بررسی کردن موارد ضروری و غیره آموزش داده شد.

آیا بابت این کار کمک هزینه هم دریافت کردید؟

فاند یا حقوقی بابت انجام این ماموریت داوطلبانه پرداخت نشد؛ حتی باید هزینه‌‌ای پرداخت می‌کردیم که برخی اعضای گروه توانستند اسپانسر پیدا کنند.

کمی درباره تجربیات شخصیتی خودتان در این ماموریت بگویید؟

در رابطه با نوسانات روحی طی ماموریت، من و بقیه اعضای گروه با گفتمان، انجام فعالیت‌های مشترک مثل آشپزی کردن، ورزش کردن، تماشای فیلم و غیره سعی در بهبود شرایط داشتیم که موهبتی در آن شرایط برای من محسوب می‌شد.

چالش من با ربات در بخش EVA
سپیده لشکری در کنار پنل خورشیدی و ربات در بخش EVA

نمی‌توان گفت که روزهای آخر سخت‌تر بودند و نوسانات خلقی بیشتر بود؛ با این که من فکر می‌کردم سخت‌ترین بخش ماموریت قطع شکر و قهوه و ارتباط با خانواده هایمان برای دو هفته است، اما این کمترین تاثیر را داشت. قسمت جالب این است، تغییر و نوسانات روحی و خلقی در من و دختر دیگری که در گروه حاضر بود به نسبت پسرها بیشتر بود. حسم در آخر ماموریت این بود که هم تمایل داشتم به موقعیت طبیعی و قبلی برگردم و از طرفی دلم هم نمی‌خواست این ماموریت تمام شود.

یکی از خصوصیات ذاتی من مربوط به حس کمال‌گرایانه‌ام در انجام وظایفم با بالاترین میزان دقت و درستی بود که سبب می‌شد تا با کوچکترین اشتباه از نظر روحی بیش از اندازه اذیت شوم؛ به عنوان مثال در یکی از ماموریت‌های EVA، من در قسمت هب کام بودم. یک ربات در تمام EVA ها وجود داشت و ما باید از هب کام به ربات وصل می‌شدیم تا وظایف خود را در EVA انجام دهد.

افراد حاضر در بخش EVA بودند نتوانستند این ربات را روشن کنند و قرار بر این شد ربات به بخش ما برای بررسی و اصلاح فرستاده شود، اما من نتونستم ربات را باز کنم و باتری ربات را چک کنم.
پس از پایان ماموریت تمام افراد گروه سعی در انجام این بخش از ماموریت کردیم که در نهایت مشخص شد ایراد از یک پیچ بود و مقصر من نبودم، اما حال من در کل روز خوب نبود؛ این تجربه مرا ترغیب به پذیرش اشتباه کرد تا پس از این ماموریت، بنویسم که باید هر روز یک اشتباه بکنم!

مشابه همین تجربه من در رابطه با عدم موفقیت در اصلاح ربات برای یکی از پسرهای گروه در رابطه با پنل‌های خورشیدی اتفاق افتاد که وقتی از احساساتش را در این باره جویا شدم گفت تنها ده دقیقه ناراحت بوده و از بقیه بخش‌های آن روز لذت برده؛ در حالی که من اتفاقات شیرین کل روزم را بخاطر یک پیشامد با حال نامناسبم از دست داده بودم.

از لحظه‌ای که خبر قبولی برای شرکت در این ماموریت را دریافت کردم دو حس متضاد را در کنار هم تجربه می‌کردم؛ یکی حس شادمانی بخاطر پذیرشی که گرفته بودم و دومی هم حس ترس از شکست و عدم موفقیت و چالش‌های پیش رو.

در طی ماموریت با چه چالش‌هایی رو به رو شدید؟

بزرگترین چالشی موجود در ماموریت، مواجه شدن با خودم بود که تا قبل از این ماموریت، با افتخار کمال‌گرایی را یک ویژگی مثبت در خودم می‌دانستم؛ چون معتقد بودم در عین حال سازنده و خوب است، ولی طی این ماموریت به عمق منفی بودن این ویژگی پی بردم.

آنجلیکا آلوارز
آنجلیکا آلوارز از هم‌تیمی‌های سپیده لشکری

از دیگر چالش‌های این ماموریت اختلاف نظرهای خیلی کوچک بین اعضای گروه بود که حتی این بخش هم به خاطر تنوع ملیت‌ها شیرین و جذاب بود؛ به عنوان مثال حضور آنجلیکا آلوارز (Angelica Alvarez) دختر کلمبیایی گروه، برای من همیشه جذاب بود و نشان می‌داد فرهنگ مردم آمریکای لاتین به گونه‌ای است که در تمام شرایط خوشحالند و از هر چیزی لذت می‌برند؛ شاید ما در ایران این ویژگی را یاد نگرفتیم که در شرایط سخت و پر چالش می‌توانیم از بقیه موارد لذت ببریم.

همینطور توماس واکر (Thomas Walker) هم تیمی اهل سوئیس به شدت شخصیت حمایت‌کننده‌ای داشت. یک روز توماس آشپزی کرده بود و غذا برای ذائقه من تند بود ولی فرهنگ تعارف در ما ایرانی‌ها سبب شد من نتوانم نظر واقعی‌ام را بگویم؛ این در حالی بود که توماس همیشه نظر واقعی خودش را می‌داد و نظر واقعی ما را هم می‌خواست؛ در نتیجه ابراز نظر واقعی بدون خجالت چیزی بود که توماس به من یاد داد. 

محل استراحت در ماموریت لونارس
محل استراحت در ماموریت لونارس

از کنسانتینوس ایلیا (Konstantinos Ilia) قبرسی تعادل داشتن در همه موقعیت‌ها را توانستم یاد بگیرم؛ برای مثال ما قبل از شروع هر ماموریت EVA صبح زود بیدار شده بودیم و طبیعتا خسته بودیم. با این حال من از ترس از دست دادن زمان ماموریت یا اذیت شدن بقیه، به هیچ وجه ظهرها استراحت نمی‌کردم.

چالش‌های این ماموریت اختلاف نظرهای خیلی کوچک بین اعضای گروه
چالش‌های این ماموریت برای اعضای گروه

ولی کنسانتینوس زمانی که احساس می‌کرد نیاز به یک ربع استراحت دارد، فرصت استراحت کردن را به خودش می‌داد؛ کارش را هم به موقع انجام می‌داد و در تمامی رفتارهایش تعادل را حفظ می‌کرد. 

دستاوردهای علمی شما در این پروژه چه بوده و بفرمایید چالش‌های اصلی شما چه بوده است؟

از دستاوردهای این ماموریت گسترده شدن دایره ارتباطات من بود که در رسیدن به اهدافم خیلی کمک‌کننده است. دستاورد دیگر استفاده از پرینت سه‌بعدی بود که تا قبل از این ماموریت من تجربه کار با آن را نداشتم و مورد دیگر تجربه رهبری گروه بود.

اتفاق مثبت دیگری که بعد از این ماموریت برای من افتاد این بود که برای ماموریت دیگری که درخواست داده بودم پذیرش شدم و در حال حاضر در حال گذراندن دوره آموزشی سه ماهه آنلاین هستم، اما هنوز از موقعیت مکانی اجرای ماموریت اطلاع ندارم که در کدام کشور یا قاره است.

لحظه پایان ماموریت

همچنین قصد دارم تا با ادامه تحصیل در مقطع دکترا یا کار در زمینه سلامت فضانوردان بتوانم جایگاهی در بین علاقمندان به فضا داشته باشم و خودم را به درجات بالا برسانم.

آیا ایرانی بودن در مسیر پیشرفت علمی شما مشکلی ایجاد کرده که نتوانید آن را حل کنید؟

بدون شک بله؛ مثلا برای شرکت در یک کارآموزی در مونترال کانادا ویزای من دو بار بخاطر ملیتم رد شدم که با کمک دکتر ابوالفضل محبی، از استادان دانشگاه پلی تکنیک مونترال (Polytechnique Montréal) کانادا، توانستم برای بار سوم که درخواست دادم قبول شوم. در حال حاضر هم به مدت ۲۰ ماه است که منتظر دریافت ویزای آمریکا هستم.

بعد از لونارس و فعالیت در بخش تنوع و برابری جنسیتی شورای مشورتی نسل فضا (SGAC) می‌خواهم نشان دهم در کنار پذیرش چالش‌هایی که به سبب ملیتم وجود دارد، نمی‌خواهم دست از تلاش برای هدفم بردارم و به همه افرادی که برای هدفی تلاش می‌کنند و شکست می‌خورند نشان دهم که تنها نیستند و فقط باید ادامه دهند.

چه عاملی بیشترین تاثیر را در موفقیت‌های شما داشته؟ 

ما با تلاش، شانسمان را افزایش می‌دهیم که تجربه لونارس به من نشون داد گاهی ماندن و به تلاش کردن و ادامه دادن می‌تواند موثر واقع شود؛ البته گاهی هم باید پذیرفت شاید راهی مناسب ما نباشد یا ارزش ماندن ندارد و راه دیگری باید انتخاب کرد؛ ولی موارد کمک‌کننده به من در راستای رسیدن به هدفم یکی پشتکار من بود و دیگری اینکه شانس این را داشتم افراد خوب و حامی سر راه من قرار بگیرند.

از برنامه روزانه زندگی و اهدافتان بگویید.

زندگی من سه بخش مهم دارد:

  • بخش اول کار و درس و علاقمندی‌ام به فضاست. 
  • بخش دوم ورزش کردن است که از بچگی همراه من بوده و آنچه در روزهای ناامیدی من را سرپا نگه می‌داشت ورزش کردن بود. من به صورت حرفه‌ای در تیم‌های فرانسه فعالیت میکردم که بعد از دیسک کمر ادامه فعالیت حرفه‌ای ورزشی‌ام غیرممکن شد. در حال حاضر دویدن و کراس‌فیت (CrossFit) فعالیت‌های ورزشی من را در برمی‌گیرد.
  • بخش سوم مرتبط به هنر شامل نقاشی کشیدن، نواختن سازهایی مثل پیانو و تئاتر است. بخش هنر نه به صورت حرفه‌ای بلکه برای آرامشم همیشه با من است.

به کسانی که می‌خواهند مسیر شما را طی کنند و در مراکز بزرگ علمی جهان فعالیت کنند و الان در دبیرستان یا دانشگاه هستند چه توصیه‌ای دارید؟

تنوع‌طلبی و کنجکاوی من در انجام دادن فعالیت در زمینه‌های متفاوت و محدود نکردن خودم به یک شاخه و مسیر خیلی کمک کرد تا من راه خوشحالی خودم را پیدا کنم؛ البته نترسیدن از اشتباه هم بخش مهم دیگه پیشرفت است؛ چون کسب مهارت در گرو همین اشتباه کردن و تجربه کردن به دست می‌آید؛ موارد دیگر ضروری برای کسب موفقیت، ارتباط برقرار کردن و نترسیدن از محیط‌های جدید است.

نظر شما درباره مهاجرت نخبگان چیست؟ 

متاسفانه طبق مشاهدات من، خیلی از هم دوره‌ای‌های من یا بچه‌های دانشگاه‌هایی مثل شریف مهاجرت کردن و حتی اون افرادی که به طور قاطع می‌گفتند نه ما می‌خواهیم بمانیم و ایران را بسازیم هم مهاجرت کردند و اینکه این افراد با این اعتقاد به نقطه‌ای رسیدند تا در نهایت مهاجرت را انتخاب کنند، بسیار دردناک است.

من هم به نوبه خودم دوست دارم برای پیشرفت کشورم و افراد داخل ایران که مثل من علاقمند هستند به این حوزه کمکی باشم، هرچند کوچک و در حد توان خودم.

درباره شورای مشورتی نسل فضا و فعالیت خودتان در این شورا توضیح دهید.

من در رویدادی که مربوط به زباله‌های فضایی بود شرکت کرده بودم و در آن جا با فعالیت شورای مشورتی نسل فضا آشنا شدم و در حال حاضر در گروه تحقیقات تنوع و برابری جنسیتی آن مشغول هستم.

برنامه آینده شما چیست؟

هدف و آرزوی من این است که فضانورد شوم و هدف دیگرم تحقیق و کار کردن روی سلامت فضانوردان است.

منبع espash
با اشتراک گذاری مطلب از اسپاش حمایت کنید
https://espash.ir/?p=83494
مطالب پیشنهادی اسپاش
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها