برنامهریزی در حوزه فضا باید واقعی باشد تا فضایی
چند روز قبل مطلبی با عنوان «اجرای ۳ سناریو پیششرط دستیابی ایران به اعزام فضانورد» در ایسنا منتشر شد. در این مطلب دکتر امی رئیس پژوهشگاه هوافضا به استناد سند جامع هوافضا تا ۱۴۰۴ از ساخت راکت کاوش نهم، در دستور کار قرار گرفتن طرح اعزام فضانورد با پرتابگر و کپسول ایرانی طی ۳ سناریو صحبت کرده بودند. اگر قرار باشد وارد جزییات شویم و حرفهای ایشان را نقد کنیم مثنوی هفتاد من کاغذ شود اما مختصراً در رابطه با سخنان ایشان لازم است به چند نکته اشارهکنم.
سیروس برزو از پیشکسوتان و روزنامهنگاران حوزه علم نجوم در یادداشتی اینچنین آورده است: آنچه طی سالهای اخیر رویداده، نشاندهنده آن است که سند جامع هوافضا بنا به دلایل مختلف قابلاجرا نیست. بررسی و تصویب مرحله نخست این سند با توجه به وضعیت هوافضای کشور در سال ۹۰ به پایان رسید. جدای از اینکه باید دید این مصوبه در همان زمان آیا بر پایه واقعیتها شکل گرفت یا خیر؛ کارشناسان و متصدیان این فناوری بهخوبی مطلع هستند که شرایط امروز ایران و نگاه مسئولان فعلی با دیدگاههای مسئولان در زمان تصویب این سند فاصله بسیار دارد.
در مورد کاوشگرها و آزمایشهای زیستی انجامشده درگذشته، نیز متأسفانه سیاست درستی در پیشگرفته نشده بود و باید مورد تجدیدنظر قرار بگیرد. اگر پرتاب حیوانات به ارتفاعهای بالا در اواخر دهه ۱۹۴۰ و دهه بعد آن را بهدقت بررسی کنیم میبینیم اهداف اصلی این عملیات نظامی بوده و ربطی به فضانوردی سرنشیندار نداشته است. چه در آمریکا و چه شوروی، در آن دوران درصدد ساخت هواپیماهایی بودند که به شکل بالستیک بتواند خود را به خاک دشمن برساند به همین دلیل لازم بود بدانند در این شرایط وضعیت دستگاههای بدن چطور کار میکند. اما بعد که نظر نظامیها به بالا بردن قدرت موشکهای قارهپیما جلب شد از پرتابهای بالستیک موجود زنده خودداری کردند. در مورد آزمایشهای قبلی و پرتاب کاوشگرها در ایران با موجود زنده نیز متأسفانه نگاه به مقوله پرتاب کاوشگرها اشتباه و ناشی از عدم اطلاع دقیق دستاندرکاران از واقعیتهای پشت پرده پرتاب حیوانات در برنامههای غیرمداری بود. به همین دلیل ادامه این کار، اشتباه و هدر دادن هزینه است. چنانچه روزی ایران سفینه سرنشین دار خود را بسازد و بخواهد سامانههای آن را آزمایش کند بازهم آزمایشهای انجامشده با کاوشگرها مفید نخواهد بود بلکه باید همان سفینه با حیوانات مورد آزمایش قرار بگیرد لذا ادامه پرتاب کاوشگرها هدر دادن بودجه است.
این ادعای ایشان که گفتهاند “میتوانیم تا سال ۱۴۰۴ فضانورد ایرانی را با کپسول و پرتابگر ایرانی به فضا اعزام کنیم” نیز سادهنگری است و با واقعیتهای موجود فاصله بسیار دارد. جدای شرایط اقتصادی فعلی که هزینه کردن در چنین کاری در وضعیت کنونی، معقولانه به نظر نمیرسد، ازنظر فنی هم غیرممکن است زیرا طراحی و ساخت سفینهای حتی به وزن دو تن – که طبیعتاً کوچک، تک نفره و پرخطر خواهد بود – کار راحتی نیست. در تاریخ فضانوردی تنها سفینه به این وزن، ناو مرکوری (Mercury) آمریکا بود که تنها ۶ پرتاب داشت. دو پرتاب غیرمداری و ۴ پرواز مداری که در همه آنها سرنشین ناو با خطرهای بالایی روبرو شدند. بهطورکلی میتوان گفت دوران سفینههایی در این قواره سالهاست طی شده و دیگر هیچ کشوری وارد چنین ریسکی نمیشود.
حتی برای پرتاب چنین سفینهای، به موشکی در حد موشک اتلس (Atlas) نیازمندیم که در حال حاضر چنین بالابرندهای هم نداریم. طبیعی است که اگر همه این اشکالها را بپذیریم و بخواهیم با یک “پراید فضایی” هم وارد عرصه فضانوردی سرنشین دار شویم! بازهم طراحی، ساخت و آزمایش چنین سفینه و موشکی به زمانی طولانی نیاز دارد. فراموش نکنیم در کنار ناو سرنشین دار و موشک بالابرنده برای پرتاب، اداره و کنترل پروازمداری، نیاز به زیرساختهایی است که آنها نیز باید بسیار دقیق کار کنند و آزمایش صحت و سلامت خود را بدهند. همچنین وجود مراکز کنترل و هدایت سفینهای که در مدار زمین به گردش درمیآید تنها در مساحت جغرافیایی ایران میسر نیست و باید مراکزی ثابت یا سیار در سایر نقاط دنیا داشته باشیم همانگونه که کشورهای صاحب این فناوری دارند.
بر اساس سخنان قبلی ایشان احتمال دارد دکتر امی بر پرتاب بالستیک غیرمداری فضانورد تأکید کند که این کار کاملاً خلاف مصالح ملی و مایه دردسر و آبروریزی در سطح جهانی برای ما خواهد بود زیرا جدای از خطرناک بودن و عواقب نامعلوم که ممکن است با فاجعه پایان پذیرد، فاقد ارزش علمی است. در تاریخ فضانوردی تنها دو پرتاب بالستیک توسط آمریکاییها انجامشده که فقط برای فریب اذهان مردم بوده و هیچ ارزش فناورانه یا علمی نداشتهاند و تکرار چنین پرتابهایی اگر نگوییم خیانت، به جرات میتوان گفت جفای بزرگی به مردم محسوب میشود.
در مورد دو سناریوی دیگر که ایشان ارائه کردهاند (اعزام فضانورد توسط کشور همکار” و “اعزام فضانورد از خاک آن کشور و بازگشت وی به خاک کشور) نیز اشکال جدی وجود دارد و بیشتر تخیلی مینماید تا واقعی. در حال حاضر تنها دو کشور روسیه و چین توانایی پرتاب سفینه سرنشین دار را دارند. برنامههای پرتابی هر دو کشور از سالها قبل ریخته شده مگر از آنها بخواهیم که پرتابی مستقل برای فضانورد ما انجام دهند که مسلماً هزینههای چنین پروازی بهقدری بالاست که مطلقاً معقول نیست. حتی کشورهایی مثل امارات هم قرار است در پروازهای مشارکتی حضورداشته باشند و بهتنهایی چنین هزینهای نخواهند کرد. در مورد “اعزام فضانورد از خاک آن کشور و بازگشت وی به خاک کشور” هم باز به زیرساختهایی نیاز است که طراحی و ساختوساز آن بهراحتی و در زمان کوتاه ممکن نیست و ضمناً ثمر چندانی بهجز یک سروصدای تبلیغاتی نخواهد داشت.
آنچه گفته شد تنها گوشهای از مستنداتی است که آقای دکتر امی باید قبل از این مصاحبه به آنها توجه میکردند. در پایان لازم است به نکته دیگری اشارهکنم و آن این است که آقایان مدیران حتماً باید به آن توجه داشته باشند، وعدهووعیدهای آنها باید در حد مدتزمان حضورشان در سمتهای دولتی باشد. طی سالیان گذشته ما شاهد بودیم که حداکثر هر ۸ سال یکبار و با انتخابات ریاست جمهوری، گروهی جدید بر سرکار میآیند که بههیچوجه کارهای دولت قبلی، هرچند راهبردی باشد را ادامه نمیدهند و هر بار کشتیبان را سیاستی دگر میآید و مسیر را تغییر میدهد. حتی کسانی که امروز در رأس قدرت هستند، فردا که برکنار شدند، مخالف برنامههای دیروز خود خواهند شد!
چه خوب است امثال آقای دکتر امی بجای پرداختن به فرداهایی که آنان سهمی در انجام کار و برنامهها ندارند به مردم گزارش دهند طی این چند سال گذشته که مصدر امور بودهاند، چه کردهاند تا اینکه با اینگونه اظهارنظرها که باعث خوشحالی عوام شوند و یا به تشریح برنامههایی بپردازند که اصولاً شدنی نیست و حکایت آن مردی را به یادمان میآورد که میخواست با کاسهای ماست، آب دریای خزر را به دوغ تبدیل کند.
بازگشت به عقلانیت
حدود یک سال پس از روی کار آمدن دولت یازدهم به ریاست حسن روحانی و به دنبال تصمیمگیریهای مهندس ترکان و شریعتمداری در دستگاه فضایی کشور که منجر به تجزیه این تشکیلات گردید، ناگهان در آذرماه ۱۳۹۳ اعلام شد عضو دیگری به دستگاههای متعدد و موازی فضایی کشور افزودهشده است و نهاد دیگری با عنوان مرکز فضایی ایران به ریاست جهانگیر جُدَی راهاندازی شد که ایجاد آن باوجود سازمان فضایی ایران بحثبرانگیز بود و هیچ استدلال عقلایی را برنمیتافت و معمای جدیدی شد بر اقدامات قبلی دولت یازدهم درزمینهٔ فناوری فضایی.
گرچه در حکم صادرشده برای “جدی” اهداف این مرکز “هماهنگی، سیاستگذاری، برنامهریزی و نظارت با استفاده از ظرفیتهای قانونی مربوط به مراکز عالی تحقیقاتی و با رعایت قوانین و مقررات مربوطه عنوانشده بود” اما گذشت زمان ثابت کرد که اصولاً ایجاد چنین نهادی بهموازات سازمان فضایی برخلاف شعارها، بهدوراز تدبیر بوده است بهویژه آنکه تنها ۷ ماه بعد از تشکیل آن جهانگیر جدی برکنار شد و منوچهر منطقی جای وی را گرفت. از آن دوران تا چند روز قبل که منطقی در سمت جدید منصوب گردید، بهجز مصاحبههای هرازگاهی رئیس مرکز، عملاً هیچ فعالیتی از سوی این نهاد دیده نشد.
خبرهای کمتر شنیدهشده نشان میدهد که دکتر روحانی با چرخشی منطقی، با واگذاری وظایف مرکز ملی فضایی به صاحب اصلیاش یعنی سازمان فضایی ایران، مرکز ملی فضایی را منحل کرده است. این حرکت عقلایی ریاست جمهوری قابلتقدیر است زیرا اصولاً نهادی چون مرکز فضایی، عملاً باعث سردرگمی در فعالیتهای سازمان فضایی میشد. البته این کار گرچه باعث ارتقاء جایگاه سازمان فضایی میشود اما مسئولان این سازمان نباید فراموش کنند که با اتخاذ این تصمیم بجای رئیسجمهور، وظایف سازمان سنگینتر خواهد شد و ازاینپس توقع است آنان بهعنوان تنها نهاد متولی توسعه فناوری فضایی، بدون حواله دادن پاسخ سؤالات به نهاد”همسایه” خود پاسخگوی مطالبات مردم باشند.”